جدايي

دردناك ترين جدايي ها آن هايي هستند....

كه نه كسي گفت چرا....

و نه كسي فهميد چرا.....

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: جدايي, چرا,
نویسنده : مامان شایان
04

امروز برادر شوشو رفت خدمت. طفلي افتاده ارتش اونم كجا 04 بيرجند . خيلي واسش سخت بود . وقتي فهميديم هممون خيلي غصه خورديم كسي كه قرار بود معاف بشه يهو اينجوري شد كلي سابقه بسيجي فعال و انواع دوره هاي آموزشي رو گذروند تا آموزشي هم نداشته باشه ولي هم آموزشي بهش خورد اونم 04 بيرجند هم اضاف خورد هم افتاد ارتش Undecided

:: موضوعات مرتبط: با حال، ،
:: برچسب‌ها: سربازي,
نویسنده : مامان شایان
با اجازه

 

خداحافظ عزیز من حلالم کن زمین گیرم/ نمیدانم چه تاریخی ولی یک روز میمیرم/ نمی خواهم دلت تنگ غروب خسته ام باشد/ اگر حتی جوان مردم بگو پیش خودت پیرم/ حلالم کن اگر روزی شبی یکوقت ناغافل/ تو را رنجانده ام از خود نگو که از تو دلگیرم/ چه شبهایی که عشق تو نمک پاشیده بر زخمم/ من از غریبی ها ، از عشق از زندگی سیرم/ اگر مردم شدم یک روح سرگردان و آواره/ غروب هرشب جمعه سراغی از تو میگیرم/ شدم مجنون نمیدانم تو هم لیلی من هستی/ سکوتی تلخ .... میدانم جوابم را نمیگیرم/ یقین دارم وفاداری ولی باز من میترسم/ از اینکه ناگهان روزی بگویی از تو هم سیرم/ خداحافظ نگاهم کن همین یک لحظه آخر/ نمی دانم چه تاریخی ولی من بی تو میمیرم....

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: خداحافظ عزيز من,
نویسنده : مامان شایان
س

مخاطب خاص من ..

دلم عجیب تنگ است .. بهانه میگیرد .. غوغا به پا کرده .. بچه بازی های دلم

به چشمانم هم کشیده .. امانم را بریده ..

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
قليون كشيدن من

سلام دوستان گلم ديشب واسه اولين بار قليون ميوه اي كشيدم كاملا برخلاف ميلم. هميشه از قليون متنفر بودم هر وقت بقيه ميكشيدن من نميتونستم نفس بكشم و شاكي ميشدم سعي ميكردم از محيط دور بشم كه اذيت نشم ولي از ديشب تصميم گرفتم منم اين كارو بكنم آخه هر چي به شوشو خواهش و التماس كردم دست از قليون كشيدن بر داره نشد كه نشد،  چند ساله داره اينكارو ميكنه و من هر دفه شوشو دست به قليون ميشد كلي اعصاب خوردي داشتم با خودم و مدام خودمو ميخوردم ولي الان تصميم گرفتم خودمم قاطي بشم خسته شدم از كلنجار رفتن با خودم و شوشو  ديگه راه ديگه اي به ذهنم نرسيد اينجوري خودم كمتر اذيت ميشم .

:: موضوعات مرتبط: ، غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
انتظار

اينم عكس شايان جونم توي حرم امام رضا

:: موضوعات مرتبط: آلبوم، خانوادگی، شایان جون، ،
نویسنده : مامان شایان
بچه هاي امروزي

خوب داداش ما شيرمون رو خورديم قليون رو بردار بيار

 

:: موضوعات مرتبط: با حال، همه چی، ،
:: برچسب‌ها: بچه هاي امروزي, داداش شيرمون رو خورديم قليون بيار, قليون , شير خوردن,
نویسنده : مامان شایان
دوستان لوكس بلاگي

سلام دوستان گلم شرمنده  يه مدت نيستم ميخوايم برم سفر.

كجااااااااااا؟ شهر شوشو !!!

 مشهد حرم امام رضا هم ميرم واسه همه دوستان گلم دعا ميكنم .

حتما واسم نظر بذارين وقتي اومدم شاكي نشم هاااااااااااااا

دلم واسه همراه هميشگيم حسااااااااااااااااااابي تنگ ميشه

 

:: موضوعات مرتبط: لوکس بلاگ، دوستان لوکس بلاگی، ،
:: برچسب‌ها: سفر, دوستان لوكس بلاگي, ,
نویسنده : مامان شایان
نيمكت هاي دنيا را چه بد چيده اند

 
 

آپلود فایل و عکس

 

اگر تو روی نیمکتی

این سوی دنیا

 

تنها نشسته ای


و همه آنچه نداری

کسی است....


شاید آن سوی دنیا

 

روی نیمکتی دیگر

کسی نشسته است

که همه آنچه ندارد تویی........


نیمکت های دنیا را چه بد چیده اند

 


:: برچسب‌ها: نيمكت هاي دنيا را چه بد چيده اند,
نویسنده : مامان شایان
كي اينا رو نميشناسه؟

عكس مربوط به دوران مسابقات جام جهاني  1994 

 

:: موضوعات مرتبط: عکس متفرقه، با حال، همه چی، ،
:: برچسب‌ها: علي دايي, خداداد عزيزي, كريم باقري, ,
نویسنده : مامان شایان
مادر

:: موضوعات مرتبط: ، با حال، ،
:: برچسب‌ها: مادرم كه ميخندد خوشبختم, ,
نویسنده : مامان شایان
درد دل

همه چي در همه

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
همون رمز قبلي
:: ادامه مطلب
نویسنده : مامان شایان
يه بي احتياطي

 

ديروز روز خوبي نبود واسم....

با شوشو رفته بوديم بيرون . حدود ساعت 12 بود مامان به گوشيم زنگ زد صداش ميلرزيد نميتونست صحبت كنه. متوجه حرفاش نميشدم. ازش خواستم دوباره توضيح بده فقط شنيدم گفت انگشتش قطع شده . گفتم مامان انگشت كي قطع شده گفت انگشت بابات!!!!!!! دست و پام ميلرزيد به شوشو گفتم سريع بريم بيمارستان. داداشم بابا رو برده بود بيمارستان .......

وقتي رسيدم سريع رفتيم اورژانس داداشم ناي حرف زدن نداشت  روي صندلي ولو شده بود  ازش پرسيدم بابا كجاست با دستش اشاره كرد . برده بودنش اتاق عمل سرپايي . با عجله رفتم توي اتاق ، بابا روي تخت دراز كشيده بود چشماش بسته بود رنگش سفيد شده بود صداش زدم برگشت  نگام كرد . گفتم بابا چيكار كردي با خودت .. گفت هيچي بابا جان انگشتم قطع شد . رفتم سمت دستش . دست راستش بود نميدونم چجوري جرات پيدا كردم برم انگشت بريدش رو ببينم نشستم روي زمين انگشت بابا سرجاش بود چيزي كه بود كامل خم شده بود به داخل و ديده نميشد بلند شدم گفتم نترس باباجان انگشتتون قطع نشده  فقط بريده. استخوون دستش رو ميديدم داشت همينجور خون ميومد. دو تا پرستار اومدن دستش رو تميز كردن و يه باند دورش پيچيدن  .توي اين فاصله سريع رفتم سمت داداشم بهش گفتم غصه نخور انگشتش قطع نشده و سريع شماره مامان رو گرفتم . مامان هم داشت ميومد بيمارستان شايان و بچه خواهرم با مامان بودن.

 پرستار  گفت  ببرينشون راديولوژي تا از دستش عكس بگيرن .

 بعدش آورديم توي اورژانس  منتظر شديم اتاق عمل خالي بشه  حدود ساعت 2:30 بابا رو بردن اتاق عمل دستش رو بخيه زدن  ساعت3:30 عملش تموم شد آوردن بخش جراحي. .....

امروز صبح دوباره ساعت 8 بابا رو بردن اتاق عمل گفتن انگشتش شكسته و بايد دوباره عمل بشه تا ساعت 10 اتاق عمل بود دكتر گفته ديگه به هيچ عنوان دو تا از انگشتاش رو نميتونه حركت بده ...

 

 

 

نقش مادر در تربیت کودک

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، ،
:: برچسب‌ها: بي احتياطي,
نویسنده : مامان شایان
نميدانم

 

نميدانم كدام را راضي كنم

دلي كه ميخواهد عاشق باشد

يا عقلي كه ميخواهد عاقل باشد

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: نميدانم دلم را راضي كنم يا عقلم را, ,
نویسنده : مامان شایان
دور دستها

تمام حجم خيالم از تو لبريز است

دنياي خيالم كوچك نيست

تو بي نهايت عزيزي......

 

 

شاه نشين چشم من تكيه گه خيال توست

گرچه دورم از تو

ولي دلم هميشه ياد توست.

 

 

 

خوابهايم بوي تن تو را ميدهد

نكند آن دور دستها

نيمه شب مرا به آغوش ميكشي

 

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: ، ، ،
:: برچسب‌ها: حجم خيالم, عزيزي, تكيه گه خيال, دورم از تو, خوابهايم, بوي تن تو, دور دستها, نيمه شب, آغوش,
نویسنده : مامان شایان